آیین نامه

آیین به معنی شیوه  روش و سبک و وقتی همراه با نامه آید به معنی شیوه ای که مکتوب شده است برای انجام کار و یا چگونگی انجام عملی. قواعد کلی لازم الاجرایی است که توسط مقامات صلاحیتدار اداری وضع شده و برای افراد به طور عام ایجاد حق و تکلیف می نماید. آیین نامه به لحاظ ماهوی با قانون تفاوتی ندارد؛ چرا که هر دو عام و کلی بوده و قواعد لازم الاجرایی هستند. اما تفاوت شکلی آیین نامه و قانون در این است که قانون ناشی از صلاحیت تقنین قوه مقننه است و آیین نامه ناشی از صلاحیت اجرایی قوه مجریه.

به لحاظ قلمرو نیز آیین نامه حق ورود به تمامی موضوعاتی که قانون می تواند نسبت به آنها قواعدی وضع کند را دارد مگر موضوعاتی که به موجب قانون اساسی در صلاحیت اختصاصی مجلس شورای اسلامی قرار گرفته اند؛ با این همه، آیین نامه نباید مخالف قانون باشد.

حقوقی:

مقرراتی است که مقامات صلاحیتدار ( به جز پارلمان ) وضع کنند. هدف آیین نامه تشریح قانون است. هرگاه آیین نامه مخالف قانون باشد قاضی نباید به آن ترتیب اثر دهد.

آیین نامه سه قسم است:

۱- فرامین قوه مجریه در زمان انقلاب و آشوب

۲- مقررات قوه مجریه که قوه مقننه اختیار وضع آن را داده باشد.

۳- آیین نامه های اداری که مقامات اداری وضع کنند. مانند: استانداری ها

ادبی:

نظامنامه

آیین نامه اجرایی

شیوه و روشی است که برای انجام عملی مکتوب شده و در آن نحوه اجرای آن بیان شده است.

آیین نامه هایی که در جهت اجرای قانونی خاص وضع می شوند و معمولاً با دعوت صریح یا ضمنی قانونگذار مبنی بر لزوم تصویب آیین نامه اجرایی توسط دولت تصویب می شوند.

( حقوقی ) : آیین نامه ای است که برای به اجراء نهادن قانون، وضع شود؛ خواه پارلمان وضع کند و یا قوه مجریه و یا مقامات اداری در حدود و صلاحیت خود

ابطال

از بین بردن، از درجه اعتبار ساقط کردن، نسخ، رد کردن

( حقوقی ) : از درجه اعتبار ساقط کردن، نابود کردن، از کار انداختن

در اصطلاح عبارت است از نابود کردن یک عمل حقوقی و یا یک واقعه حقوقی و هر چیزی که دارای ارزش حقوقی باش. مانند : ابطال عقد، ابطال ثبت، ابطال تمبر

( حسابداری ) : در مورد اسناد حسابداری و مالی، از حیز انتفاع انداختن اسناد با سوراخ کردن، مهر باطل شد زدن یا خط کشیدن بر روی آنها بطوریکه هر کس مراجعه کند، عدم امکان استفاده از آنها را ببیند.

( ادبی ) : باطل کردن، نقص، رد، نسخ

ابطال تمبر

مبلغی مالیات است که بطور علی الحساب از مؤدی ( وکلاء ) در قبال فروش تمبر یا پرداخت مبلغ، اخذ می گردد.

ابلاغ

از ریشه بلغ به معنی رسیدن، رساندن، رساندن نامه یا سندی به طرف مخاطب

( حقوقی ) : رسانیدن

در زبان فارسی به معانی زیر به کار می رود:

۱)        فرمانی که متضمن شغل دولتی به نام کسی است.

۲)        ابلاغ وزارتی ( دستور وزارتی )

ابلاغ قانونی

رساندن اوراقی که به حکم قانون و بنا به دلیلی از جمله عدم حضور یا عدم دسترسی شخص مورد نظر صورت پذیرد

( حقوقی ) : هر گاه اوراق قضایی به وکیل ابلاغ گردد یا الصاق به اقامتگاه او کنند یا در روزنامه آگهی کنند، ابلاغ قانونی است.

اثاث البیت

وسایل و امکاناتی که مربوط به خانه می باشد و بیشتر در خانه مورد استفاده قرار میگیرد.

( حقوقی ) : اشیاء منقول که مخصوص استعمال خانه است و یا جزء تجملات خانه باشد و با مصرف کردن، عین آنها مستهلک نگردد. زن و شوهر نسبت به آنها ید مشترک دارند؛ اما چون زن تابع شوهر است و ید او ید تابع است، گفته شده آنچه که مختص استعمال زنان است مال آنان است و باقی از آن مرد است.

( ادبی ) : رخت خانه، مبل، همه مال

اجرائیات

اداره یا واحدی در یک مرجع ذی صلاح که اقدام دستور یا فرمانی را به مرحله انجام می رساند.

( حقوقی ) : نام اداره یا دایره یا شعبه اجرای احکام دادگاه ها یا اجراء اسناد رسمی و چک یا اجرای تخلفات رانندگی است.

اجرائیه : ورقه رسمی که با رعایت تشریفات در مراجع قضایی یا اداری تهیه می شود و در آن، دستور اجراء حکم دادگاه و یا دستور معین قانونی ( مانند اجراء مالیاتی و شهرداری ) داده می شود.

احاله

تغییر موضوع یا امری از حالتی به حالت دیگر و یا اینکه ارجاع امری به مرجع دیگر

( حقوقی ) : یعنی تحول از مکانی به مکانی دیگر. در معانی زیر بکار می رود:

۱)         خروج دادگاه از صلاحیت محلی، برای پاره ای مصالح؛ این عمل به اذن دادگاه عالی برتر از آنها صورت می پذیرد.

۲)         در بین الملل خصوصی، اگر قانون خارجی، احوال شخصی تبعه خارجه را به قانون ایران احاله کند، در این وضع، قاضی ایرانی باید قانون ایران را بکار بندد.

( ادبی ) : تمام کردن سال، مسلمان شدن

احتساب

به حساب آوردن و شماردن

( حقوقی ) : در لغت تازی به معنی شمردن، انتظار مزد داشتن.

در قدیم آنکه مأمور برقراری نظم در شهرها بود و معترض اعمال خلاق مردمان می شد، او را محتسب می خواندند که بیشتر کارهای دادستان امروزه را صورت می داد.

( ادبی ) : شماره کردن و آزمودن، بشمار آوردن

احراز

محرز شدن و به حالت یقین و اثبات رسیدن

( حقوقی ) : نهادن کالا و امتعه و مال منقول در حرز، مانند : صندوق، دیوار محصور

( ادبی ) : فراهم آوردن، جمع کردن

اخذ

از ریشه کلمه خذ به معنی گرفتن و دارای معانی عام بوده، اعم از اینکه چیزی را بدهند و طرف مقابل آن را در اختیار گیرد یا بدون اینکه چیزی داده شود، خود فرد مستقلاً اقدام به گرفتن بنماید.

( حقوقی ) : گرفتن، ستدن

( فقه ) : دستگیر کردن متهم

( ادبی ) : اتخاذ، قبض، گرفتن

اداره امور مالیاتی

واحد سازمانی مشخصی است که شامل تقسیمات اداری کوچکتری به نام واحد مالیاتی می باشد و بر اساس محدوده جغرافیایی، منابع مالیاتی، نوع مؤدیان یا بر اساس نوع وظیفه با تعداد کافی، واحد مالیاتی تشکیل می شود.

اداره امور مالیاتی صلاحیتدار

واحد سازمانی که دارای مجموعه اختیاراتی است که بموجب قانون برای انجام اعمال معینی از جمله : شناسایی، رسیدگی و مطالبه وصول مالیات تشکیل شده است.

ادعا نامه

نامه رسمی که توسط مقام صلاحیت دار تهیه و امضاء شده و در آن موارد ادعا شده نسبت به تخلف متهم به صراحت عنوان شده است.

( حقوقی ) : کیفرخواست که حکایت از تقاضای مجازات متهم به جرم، از سوی دادستان، از دادگاه صلاحیت دار می کند و ممکن است کتبی یا شفاهی باشد.

( ادبی ) : نوشته ای از طرف مدعی العموم مبنی بر اتهام کسی

ارث

ماترک، از آنچه ترک شده است توسط فرد متوفی

مال و اموالی که در زمان حیات متعلق به شخص زنده بوده و بعد از مرگش به وراث بصورت قهری منتقل می شود.

( حقوقی ) : در لغت به معنی بقاء است. وراث یعنی باقی. وراث از نام های خداوند متعال است. ارث و میراث به یک معنی است.

ارجاع

موضوع یا امری را به شخص دیگری یا مکانی و یا موضوع دیگری برگرداندن

( ادبی ) : بازگردانیدن، رجوع کردن به امری

ارزش اسمی

مبلغی که به موجب اساسنامه معین می شود و در ورقه سهم قید شده و جزئی از سرمایه شرکت است.

( حقوقی ) : ارزش نوشته شده روی اوراق بهادار

( حسابداری ) : به قیمتی اطلاق می شود که برابر با مبلغ مندرج بر روی سهام و اوراق بهادار باشد.

ارزش اموال

قیمت و بهاء اموال

ارزش دفتری

قیمتی که در دفاتر شخص با در نظر گرفتن مبلغ خرید مال و نیز کسر استهلاک در اثر استفاده و مرور زمان در دفاتر ثبت می شود.

( حسابداری ) : بهای تمام شده مال طبق دفاتر منهای استهلاک انباشته مربوط به آن و معمولاً در مقابل ارزش روز یا بازار بکار می رود.

اصطلاح ارزش دفتری ناخالص به معنی بهای تمام شده مال بدون کسر استهلاک و ارزش دفتری یا ارزش دفتری خالص به مانده بهای تمام شده پس از وضع استهلاک اطلاق می شود.

ارزش سهام

قیمت و مبلغ هر سهم از شرکت را گویند.

ارزش معاملاتی

قیمت گذاری املاک توسط کمیسیون تقویم املاک را گویند.

به بیان دیگر، این ارزش و قیمت در نظر گرفته شده برای املاک به نوعی نرخ دولتی است.

ارزیاب

کسی که عمل ارزیابی را انجام می دهد، کارشناس

( حقوقی ) : کارشناس تقویم، مقوم، آنکه در تعیین بهای برخی مال ها صاحب نظر است.

آنها را در قدیم، اهل تقویم می خواندند.

اساسنامه

سندی که در آن مطالب پایه ای و ساختاری ذکر شده است. در شرکت ها، اساس نامه، در واقع قانون اساسی شرکت است.

( حقوقی ) : نوشته ای که حاوی مقررات و یا قرارداد طرزکار گروهی است در حقوق خصوصی یا عمومی، مانند قانون اساسی و اساسنامه های شرکت ها تجاری و انجمن های انتفاعی و غیر انتفاعی. فعلاً این واژه مختص حقوق خصوصی می باشد.

( ادبی ) : قانونی که برای اداره یک مجمع یا مجلس تنظیم کنند.

استانداردهای حسابداری

قواعد شناخت و اندازه گیری عناصر حسابداری، تهیه و ارائه گزارشات مالی و افشای اطلاعات که در حسابداری و گزارشگری مالی باید رعایت شوند. استانداردهای حسابداری ممکن است به موجب قوانین و مقررات یا مصوبات مراجع حرفه ای یک کشور وضع و لازم الاجراء شوند و یا بصورت عرف مورد پذیرش حسابداران و جوامع حسابداری یک کشور قرار بگیرد و متداول باشد.

( حسابداری ) : اصطلاحی است آمریکایی و حاکی از اصول، ضوابط و معیارهایی است که بطور کلی و به اختصار و نه به شرح ریز بوسیله انجمن حسابداران رسمی آمریکا وضع و تدوین و رعایت آنها از طرف اعضای انجمن مزبور خواسته شده است.

در ایران هم استانداردهایی بوسیله سازمان حسابرسی انتشار یافته است که بر ویژگی های حسابرس، اجرای عملیات حسابرسی و گزارش حسابرس تأکید دارد.

استرداد

باز پس گرفتن چیزی یا شخصی و یا مبلغی از جایی که قبلاً اخذ و یا پرداخت شده است.

درخواست کتبی مؤدی مالیاتی یا نماینده قانونی یا وکیل وی مبنی بر اضافه پرداختی مالیاتی

( حقوقی ) : باز پس گرفتن، پس گرفتن

( ادبی ) : طلب باز پس چیزی کردن، داده را واپس خواستن

استنکاف

نپذیرفتن و قبول نکردن در مقابل تمکین کردن

( ادبی ) : ننگ داشتن، عار داشتن، عیب داشتن، امتناع کردن

استهلاک

از حالت اولیه تغییر کردن. حالت اولیه را نداشتن

( حسابداری ) : اندازه گیری میزان کاهش فایده یک قلم دارایی ثابت بر اثر عواملی چون مرور زمان، فرسایش ناشی از کار و دگرگونی های تکنولوژی و غیر آن.

در حسابداری، استهلاک از طریق سرشکن کردن و تخصیص دادن ارزش ثبت شده دارایی ثابت به طریقی معقول و منظم به دوره های استفاده از آن اندازه گیری و ثبت می شود.

( ادبی ) : هلاک کردن، نابود کردن، هزینه کردن مال

استیجاری

کسی یا چیزی را برای انجام کار یا عملی در مقابل عوضی مورد استفاده قرار دادن

( حقوقی ) : یعنی اجیر کردن، به مزد گرفتن

اسقاط

کاسته شدن موضوع یا چیزی از حالت اولیه و اصلی خود

( حقوقی ) : فرود آوردن، بر زمین افتادن، رفع ازاله

در اصطلاحات حقوقی، عبارت است از اینکه حقی را محو کنند، خواه ضمن عقدی باشد ( مانند تبدیل دین ) و یا ضمن شبه معاوضه باشد ( مانند اخذ به شفعه که حق خریدار بر مبیع، ساقط می شود )

( ادبی ) : افکندن، انداختن

اسناد رسمی

اسنادی که توسط مقامات صلاحیتدار ( مأموران دولتی، اسناد تنظیمی در دفترخانه ها ) در چارچوب قانون تهیه و تنظیم شده باشد.

اسناد عادی

اسنادی که توسط مقامات صلاحیتدار ( مأموران دولتی، اسناد تنظیمی در دفترخانه ها ) در چارچوب قانون تهیه و تنظیم شده باشد.

اسناد و مدارک مثبته

سندها و نوشته هایی که قابل قبول و اثبات باشد.

اشخاص حقیقی

اشخاص جمع کلمه شخص می باشد. شخص عبارت است از موجودی که طرف حق و تکلیف قرار میگیرد.

شخص حقیقی عبارت است از : نوع انسان که وجودش با تولد شروع و با مرگش خاتمه می یابد.

اظهارنامه

بصورت مکتوب مطالبی را ظاهر نمودن

( حقوقی ) : نوشته ای است که مطابق قانون تهیه شده است و وسیله ای است قانونی برای یادآوری کردن مطالبی به طرف معین.

( ادبی ) : نوشته ای که در آن افراد راجع به معاملات و تعهدات خود با طرف مقابل اظهاراتی می کنند و بوسیله ای رسمی در ضمن ورقه مزبور توسط اداره ثبت اسناد یا دفاتر دادگاه ها به طرف ابلاغ می شود.

اظهارنامه مالیاتی

فرم خاصی است که بر طبق مقررات از طرف سازمان امور مالیاتی کشور تهیه و در اختیار مؤدیان مالیاتی قرار می گیرد و مؤدیان مکلفند مشخصات خود و نشانی یا اقامتگاه قانونی و محل انجام فعالیت و کسب و کار و یا محل سکونت و نیز منبع تحصیل درآمد را در آن ثبت نمایند و از آنجاییکه این اظهارنامه عنوان مالیاتی دارد، به تبع آن باید اطلاعاتی درباره درآمد یا درآمدها و سود و زیان را به ضمیمه داشته باشد.

( حسابداری ) : اظهارنامه ای حاوی اطلاعات مربوط به شرکت یا سایر اشخاص حقوقی که طبق قوانین مالیاتی باید توسط مدیریت تکمیل و به همراه صورت های مالی و گزارش هیأت مدیره طی مهلت مقرر در تاریخ پایان سال مالیاتی به مقامات مالیاتی تسلیم شود.

در ایران اظهارنامه مالیاتی اشخاص حقوقی همراه با ترازنامه و حساب سود و زیان متکی به دفاتر و اسناد باید حداکثر تا چهار ماه پس از سال مالی به اداره امور مالیاتی که محل فعالیت شخص حقوقی در آن واقع است، تسلیم شود.

اعتراض به برگ تشخیص

به مفهوم بیان کتبی عدم موافقت با تشخیص مقام مالیاتی است که به مرجع مربوطه تسلیم می شود.

اعیان

اعیان، جمع کلمه عین است و آن اموالی است که در خارج موجود می باشد و بوسیله حس لامسه می توان آنها را لمس نمود. ( دارای جرم و ابعاد باشد) مانند: خانه، اشجار روی زمین

( حقوقی ) : مستحدثات در زمین، مانند ابنیه و درختان و چاه و وسایل ورزشی. اراضی زیر مستحدثه را عرصه گویند.

معانی بسیاری در لغت دارد: چشم، چشمه، اهل بلد، اهل خانه، جاسوس، رئیس سپاه، طلیعه سپاه، بزرگ طائفه

اقاله

تفاسخ و بر هم زدن عقد به تراضی طرفین معامله می باشد.

به عبارت دیگر تراضی دو طرف عقد است بر انحلال و زوال آثار آن در آینده. طبق ماده ۲۸۳ قانون مدنی، پس از معامله طرفین می توانند از آزادی اراده در امور مالی خود استفاده نموده و عقدی را که قبلاً منعقد نموده اند به تراضی اقاله کنند.

بنابراین اقاله در تمامی عقود لازمه ممکن است اعمال شود مگر نکاح که از امور غیر مالی است و وقف که جنبه اجتماعی دارد. اثر اقاله ناظر به آینده است، لذا در حق شفعه ای که پیش از آن ایجاد شده است، اثر ندارد.

( حقوقی ) : عبارت است از توافق طرفین عقد سابق برای انحلال که آن را تفاسخ هم می گویند. اگر مال موضوع آن عقد، تلف شده باشد و یا پیش از اقاله، نقل به ثالث شده باشد، مانع اقاله نمی شود و بدل آن مال را پس می دهند.

( ادبی ) : بر انداختن بیع

اقامتگاه

جائیکه شخص در آنجا سکونت داشته یا مرکز مهم امور او بوده باشد.اگر محل سکونت او جدا از مرکز مهم امور او باشد، مرکز مهم امور، اقامتگاه او است.

اقامتگاه یک شخص حقیقی یا حقوقی از لحاظ حاکمیت قوانین کشور محل اقامت، بر امور حقوقی او اهمیت دارد.

انواع آن:

۱)         اقامتگاه اختیاری: اقامتگاهی است که شخص به میل، اختیار و اراده خود به عنوان محل سکنی و مرکز مهم امور خویش انتخاب می کند.

۲)         اقامتگاه اجباری : اقامتگاهی است که قانون برای بعضی از اشخاص با در نظر گرفتن ارتباط و وابستگی آنان به شخص دیگر یا از نظر شغل و مقام آنان به اجبار تعیین می کند بدون آنکه اراده آنان در تعیین اقامتگاه دخالت داشته باشد.

( ادبی ) : مقام و مقر .

اقامه دعوا

درخواست برپایی دادرسی

( حقوقی ) : طرح دعوی در مرجع صلاحیتدار مدنی یا کیفری یا اداری

اقتضاء

با توجه به شرایط، تصمیمی گرفتن

( حقوقی ) تقاضا کردن، خواستن، وام از وام دار خواستن، طلب پرداخت دین

اقلیت

کمی و کم بودن

( حقوقی ) : آنکه کمتر است در رابطه دو معدود. مانند : حاضرین یک مجمع یا اعضاء جامعه به علت اختلاف نظر و رأی در مطلبی

( ادبی ) : اندک بودن

الحاق

ملحق شده. چیزی به چیز دیگری اضافه شدن یا پیوستن

( حقوقی ) ۱- گونه ای از جعل و تزویر در اسناد ۲- به معنی تبعیت در املاک ۳- در حقوق بین الملل، عبارت است از ملحق کردن سرزمینی که به کشوری تعلق ندارد به آن کشور

الصاق

وصل شده، چسبیده

( ادبی ) : به چیزی چسبیدن و چسبانیدن

امتناع

خودداری نمودن، نپذیرفتن، موافق نبودن

( ادبی ) : باز ایستادن، وا ایستادن، بازداشتگی، ممانعت، خودداری، عدم قبول

املاک اجاری

ملک هایی که از طرف مالک در اختیار مستأجر قرار دارد.

املاک مشابه

ملک هایی که از جهات مختلف از جمله : موقعیت، شرایط و امثال آن با همدیگر شباهت دارند و مثل و مانند یکدیگرند.

انتظام

نظم بخشیدن، به نظم درآوردن

( حقوقی ) : نام بخشی از یک وزارتخانه یا اداره یا مؤسسه است که عهده دار برقرار کردن نظم جریان کارها در آن وزارتخانه یا اداره یا مؤسسه است. مانند: اجراء مقررات حضور و غیاب کارمندان در ساعات کار و نظم امور جاری

انقضای مهلت

سپری شدن زمان مقرر. گذشت زمان از یک موعد

انحاء

شیوه ها، راه ها

( ادبی ) : جمع نحو. راه ها، گوشه ها، روش ها

انحلال

منحل شدن، از بین رفتن، نقطه مقابل تأسیس

( حقوقی ) : از بین رفتن عقد صحیح، زوال عقدی که صحیحاً واقع شده است به اختیار صاحب خیار که اعمال کند و یا به اقاله طرفین

( ادبی ) : گشاده گردیدن گره. حل شدن

اندوخته

جمع آوری شده، بر هم نهاده شده

( حسابداری ) : نشانگر مبالغی است که توزیع آن بین سهامداران محدود یا ممنوع می شود. مبلغی است که به منظور تقویت بنیه مالی شرکت، ملاحظات مدیریتی، الزامات قانونی و همچنین حفظ حقوق بستانکاران، یا استفاده از مزایای مالیاتی که از سود قابل تخصیص شرکت هاکسر می شود.

( ادبی ) : گرد کرده و جمع کرده

انضمام

همراه چیز دیگری

( ادبی ) : فراهم آمدن. با هم آمدن. پیوستگی چیزی به چیزی

انعقاد

بسته شده، گره زده شده

( ادبی ) : بسته شدن، مجتمع شدن، پیوستن

انفصال

باز شده، قطع ارتباط، بریده شده، جدا شده

( حقوقی ) : قطع موقت یا دائمی رابطه استخدام مستخدم رسمی است. مرجع صدور حکم انفصال، ممکن است دادگاه اداری یا عمومی باشد.

( ادبی ) : جدا شدن، انقطاع

انقضاء

فرا رسیدن مهلت یا مدت مقرر

( ادبی ) : سپری شدن و نابود گردیدن، نابود شدن، سپری شدن

اوراق بهادار

اسنادی که طی ضوابط خاص توسط مرجع صلاحیتدار چاپ و دارای ارزش بوده و نیز دارای مانت اجراء توسط مراجع ذی صلاح را دارد

( حسابداری ) : اوراق بهادار عبارت است از : سهام شرکت های سهامی، واریزنامه های صادراتی و اوراق مشارکت و اوراق قرضه صادر شده از طرف شرکت ها و شهرداری ها و مؤسسه های وابسته به دولت و خزانه داری کل، که قابل معامله و نقل و انتقال باشد.

اوراق مشارکت

در اصطلاح علم اقتصاد اوراق بهادری است که توسط دولت، شهرداری، شرکت های دولتی و خصوصی، برای تأمین اعتبار طرح های عمرانی در کشور، منتشر می گردد.

تهیه دستورالعمل اجرائی و مقررات ناظر بر انتشار اوراق مشارکت بر عهده بانک مرکزی است. طبق دستورالعمل بانک مرکزی، اوراق مشارکت اوراق بهاداری هستند که با مجوز بانک مرکزی برای تأمین بخشی از منابع مالی مورد نیاز، طرح های سودآور تولیدی و خدماتی ( به استثنای امور بازرگانی ) در چارچوب عقد مشارکت مدنی توسط سازمان جاری منتشر می شود.

اهمال

آسان گرفتن امری، سهل انگاشتن، رها کردن و بی تفاوت برخورد کردن با امور که مکلف به انجام آن بودن

( ادبی ) : بخود فرو گذاشتن

ایصال

رسانیدن، رساندن

بایع

از بیع می باشد. ( اسم فاعل ) به معنی فروشنده

( حقوقی ) : کسی که در عقد بیع غالباً در طرفِ ایجاد واقع می شود و به مال او بعنوان معوض و مبدل نگاه می شود نه عوض و بدل

( ادبی ) : بائع ( از مصدر بیع ) فروشنده

برائت

تبرئه شدن، مبرا شدن از اتهام

برگ اجرائی

نامه رسمی که دارای ضمانت اجرایی می باشد، نامه ای که طبق ضوابط خاص قابلیت انجام اقدام دیگری دارد.

( حقوقی ) : برگ لازم الاجراء، ورقه اجرائیه. سندی است رسمی که دستور اجراء حکم دادگاه و یا مفاد سند رسمی لازم الاجراء و یا اجرائیات مالیات و عوارض شهرداری در آن نوشته شده و به مهر مقام صلاحیتدار رسیده باشد و آماده ابلاغ گردد.

برگ تشخیص مالیات

اعلام نظر کتبی مأموران مالیاتی پس از رسیدگی به درآمد یا درآمدها و دارایی یا دارایی های مؤدی می باشد بنحویکه بر اساس آن و با توجه به نرخ مقرر، مبلغ مالیات مشخص شده است.

برگ قطعی

سند رسمی است حاوی مشخصات مؤدی، مأخذ مشمول مالیات، تاریخ ابلاغ و نحوه قطعیت، جرائم متعلقه و نشانی مؤدی

برگ مطالبه

فرم مشخصی که مطابق قانون به مؤدی ابلاغ می شود و در آن مبلغی به عنوان بدهی درج شده است.

بقاع متبرکه

جمع بقعه. خانه، سرای

بنکدار

شخصیکه فروشنده کالا در حجم زیاد به شخص یا اشخاص دیگر می باشد. مانند : عمده فروش مواد غذایی

بیع

طبق ماده ۳۳۸ قانون مدنی، بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.

فروشنده را بایع، خریدار را مشتری، مال مورد معامله را مبیع و مبلغ یا ارزش مال را ثمن مورد معامله می گویند. عقد بیع از عقود لازم است.

( حقوقی ) : فروش، خرید، خرید و فروش

بیع شرط

معامله بیعی که در آن شرطی لحاظ شده باشد. مانند: معامله مال غیر منقول با قرار دادن شرطی در ضمن عقد آن معامله

( حقوقی ) : عبارت است از : بیع عین موجود در خارج به شرط حق فسخ بیع در صورت رد ثمن به خریدار؛ پس مقصود از شرط، شرط خیار است.

این شرط ممکن است شرط فعل یا شرط نتیجه باشد. وجود این شرط، سبب می شود که ثمن بطور فاحش تنزل یابد و تعادل ارزش عوضین بهم بخورد.

بیمه اتکایی

قراردادی است بین یک بیمه گر با بیمه گر دیگر

( حقوقی ) : عقد بیمه ای است که یک بیمه گر، خود را نزد بیمه گر دیگری بیمه کند نسبت به خطراتی که قبلاً بیمه آنها را عهده گرفته است در بیمه مستقیم

هدف بیمه اتکایی توزیع ریسک هایی است که در بیمه مستقیم جبران آنها را قبول کرده است.

بیمه عمر

قراردادی است بین یک بیمه گر با بیمه گر دیگر

( حقوقی ) : عقد بیمه ای است که یک بیمه گر، خود را نزد بیمه گر دیگری بیمه کند نسبت به خطراتی که قبلاً بیمه آنها را عهده گرفته است در بیمه مستقیم

هدف بیمه اتکایی توزیع ریسک هایی است که در بیمه مستقیم جبران آنها را قبول کرده است.

بیمه گزار

کسی که سرمایه یا کالا یا جان خود را نزد موسسه یا شرکت بیمه، بیمه کند. شخصی که مبلغ را بعنوان بیمه پرداخت می کند تا در صورت ورود خسارت مبلغ زیان از طرف بیمه گر جبران شود.

( حقوقی ) : کسی است که نزد بیمه گر، عواقب خطرات معلومی را بیمه کند و مبلغی به عنوان وجه بیمه بدهد. بیمه عقدی است که به موجب آن یک طرف تعهد می نماید در ازای پرداخت وجه یا وجوهی از طرف دیگر در صورت وقوع یا بروز حوادث خسارت وارده بر او را جبران کرده و یا وجه معینی بپردازد. متعهد را بیمه گر و طرف تعهد را بیمه گزار و وجهی را که بیمه گزار به بیمه می پردازد حق بیمه و آنچه را که بیمه می شود، موضوع بیمه نامند.

پذیره نویسی

عبارت است از عمل حقوقی که به موجب آن شخص تعهد میکند با تامین قسمتی از سرمایه شرکت در حدود مبلغ آورده شده در شرکت سهامی عام شریک شود.

( حقوقی ) : نوشتن و امضاء کردن تعهد صورت دادن کاری. در باب شرکت های سهامی عام عبارت است تعهد پرداخت قیمت یک یا چند سهم از سهام شرکت

( ادبی ) : نوشتن و امضاء کردن نوشته ای برای تعهد انجام کاری. هنگام تشکیل شرکتها از کسانی که می خواهند شریک شوند دعوت می شود و هر یک از آنها بوسیله پذیره نویسی قسمتی از سهام شرکت را قبول می کنند.

پروانه

مجوزی است که مراجع ذی صلاح در چارچوب قانون صادر می نماید.

حکمی است که توسط مقام صلاحیتدار اداری صادر می شود و به موجب آن مقام اداری به شخص یا اشخاص معین اجازه انجام اعمال معینی را می دهد. مجوزی است

که توسط وزارت صنعت، معدن و تجارت برای بهره برداری از معادن در محدوده ای که مشخص شده است صادر می گردد. مثل پروانه اکتشاف معدن، پروانه ساختمان.

( حقوقی ) : اجازه نامه، جواز، حواله، برات. حاجب را هم پروانه می گفتند. پروانه کسب، وکالت، اقامت و بهره برداری همه ی اینها اجازه نامه است. پروانه بهره برداری، سندی است رسمی، لازم الاجراء حاوی مدت بهره برداری بر اساس شناسنامه معدن و طرح بهره برداری مصوب، قابل تمدید، قابل معامله و انتقال به اشخاص ثالث که متضمن حق انتفاع دارنده ی پروانه از ذخیره معدنی و نیز در بردارنده ی تعهدات وی در اجرای مفاد آن می باشد. مدت هر دوره بهره برداری با توجه به موارد فوق ذخیره موجود تا حداکثر ۲۵ سال با حق اولویت تمدید برای دارنده ی پروانه تعیین می شود.

پروانه بهره برداری

مجوزی است که توسط مراجع ذی صلاح در چارچوب قانون صادر می شود. حکمی است که توسط مقام صلاحیتدار اداری صادر می شود و به موجب آن مقام اداری به شخص یا اشخاص معین اجازه انجام اعمال معینی را میدهد. مجوزی است که توسط وزارت معادن و فلزات برای بهره برداری از معادن در محدوده ای مشخص شده است صادر می گردد.

مثل پروانه اکتشاف معدن.

پروانه وکالت

مجوزی که توسط کانون وکلا در چارچوب قانون صادر می شود. حکمی است که توسط مقام صلاحیتدار (کانون وکلا) صادر می شود و به موجب آن به شخص معین اجازه انجام اعمال حقوقی معینی را می دهد.

پرونده مالیاتی

عبارت است از مجموع اسناد و مدارک مرتبط با فعالیت ها و فرآیند های مالیاتی مودی که نزد مراجع مالیاتی ذی ربط تشکیل و نگهداری می شود.

پیمانکار

شخصی که انجام کار یا پیمانی را عهده دار می شود.

( حقوقی ) : آنکه شغل او تعهد فعل و یا حمل و نقل کالا به صورت عمده باشد. پیمانکاری، عبارت است پیمان معینی به منظور تعیین شرایط کار فیمابین یک یا چند شخص اعم از حقیقی یا حقوقی از یک طرف و یک یا چند نفر اعم از شخص حقیقی یا حقوقی منعقد می شود.

( ادبی ) : مقاطعه کار. کسی که انجام دادن کاری را در قبال مبلغی معینی پول تعهد کند. در اصطلاح مالیات بر درآمد آنکه ضمن عقد قراردادی کتبی تعهد کند. در اصطلاح مالیات بر درآمد آنکه ضمن عقد قراردادی متبی تعهد کند ساختن بنائی یا تهیه و تحویل کالایی را در مقابل مزد و پول معینی.

پیمانکار دست اول

مقاطعه کاری که مستقیم با کارفرما قرارداد انجام کار را امضاء و اجراء می نماید.

پیمانکار دست دوم

مقاطعه کاری که با پیمانکار دیگر که طرف قرارداد کارفرما است قرار را امضاء و اجرا می کند. به بیان دیگر این مپیمانکار؛ کار را با واسطه برای کارفرمای اصلی انجام می دهد.

تابیعت

رابط سیاسی است که فردی یا چیزی را به دولتی مرتبط می سازد. به طوری که حقوق و تکالیف اصلی وی از همین رابطه ناشی می شود. مانند تابعیت هر کس نسبت به دولت متبوع و تابعیت کشتی یا هواپیما. تابعیت ممکن است به صورت عقد یا ایقاع باشد.

انواع تابعیت:

الف) تابعیت ارضی. روشی است که تابعیت اشخاص از روی محل تولدشان معین می شود. آن را تابعیت محل تولد یا خاک نیز می گویند.

ب) تابعیت اصلی. تابعیتی است که در زمان تولد به شخص تحمیل می شود.

ج) تابعیت اکتسابی، تابعیتی است که از طریق ازدواج و یا پذیرش تابعیت کشور دیگر به دست می آید. نام دیگر آن تابعیت اشتقاقی می باشد.

د) تابعیت تبعی. این تابعیت به زوجه داده می شود به تبع شوهرش و به فرزندش به مناسبت پدر.

ی) تابعیت مضاعف، آنکه دو تبعیت یا بیشتر داشته باشد.

اشخاصی که به تبعه ایران محسوب می شوند: ۱- کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تابعیت خارجی آنها مسلم می باشد. ۲- کسانی که پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارج از ایران متولد شده باشند. ۳- کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنها غیر معلوم باشد. ۴- هر زن تبعه خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد.

( ادبی ) : پیروی و اطاعت کردن.

تأدیه

پرداختن، واریز مبلغی به حساب شخص دیگر، دادن مبلغی. اداء کردن دین.

تاریخ ابلاغ

زمان و روزی که اوراق به مخاطب یا محلی که مشخص گردیده رسانده شده است.

تاریخ تصرف

زمان و موعدی که تصرف مال را در اختیار گرفته به نحوی که قادر است هر اقدامی در خصوص آن مال انجام دهد. اگر این تصرف عدوانی نباشد، دال بر مالکیت است.

تسعیر ارز

زمان و موعدی که تصرف مال را در اختیار گرفته به نحوی که قادر است هر اقدامی در خصوص آن مال انجام دهد. اگر این تصرف عدوانی نباشد، دال بر مالکیت است.

تجدید رسیدگی

در امر رسیدگی دوباره وارد شدن. مورد بررسی مجدد قرار دادن.

تحت تکفل

فرد یا افرادی که تحت سرپرستی شخص دیگری (مکفول) قرار دارند.

ترازنامه

سندی است که بیانگر وضعیت شخص از حیث مال و دیون می باشد. طرز ارائه ترازنامه بطوری که است که داراییها در یک سمت و بدهیها و سرمایه در سمت دیگر و مقابل آن قرار گیرند.

( حقوقی ) : صورتی است که خلاصه ی مطالبات و دیون کسی را در آن ضبط کنند. در فرهنگستان این لغت را به جای بیلان نهاده است.

( حسابداری ) : منابع شرکت (داراییها) ، تعهدات شرکت (بدهیها) و تفاوت بین دارائیها و بدهیها یا حقوق مالکانه را در یک نقطه زمانی خاص نشان می دهد.

( ادبی ) : صورتی است که خلاصه دارایی و بدهی در آن نوشته شده باشد. فرهنگستان ایران این کلمه را بجای بیلان اختلاف دارایی و بدهی قبول کرده است.

ترانزیت

عبور کالا از داخل کشور به خارج از کشور بدون هرگونه دخل و تصرف و یا تغییری و بدون پرداخت هر گونه حقوق گمرکی و عوارض.

( حقوقی ) : حق عبور کالا. اگر کالاهای کشوری از کشور دیگر عبور داده شود تا در کشور ثالث مورد معامله و استفاده قرارگیرد و در کشور ثانی از دادن گمرک و مالیات معمولی ورود و خروج معاف باشد و فقط حقی بابت عبور بپردازد این حق را حق ترانزیت گویند.

ترتیب پرداخت بدهی

توافقی که بین مودی و اداره امور مالیاتی مربوطه در چارچوب قانون و مقررات مبنی بر چگونگی پرداخت مالیات صورت می گیرد. بعوان مثال موافقت با درخواست مودی مبنی بر پرداخت مالیات به صورت اقساط یا چنانچه برای پرداخت مالیات تضمین داده شود در این صورت ترتیب پرداخت بدهی توسط مودی داده شده است.

تسعیر

مبادله ارز. تبدیل پول کشوری به کشور دیگر

( حقوقی ) : در معانی زیر به کار رفته است:

۱- سنجش ارزش مبلغ معینی از پول رایج، کشور معین، بر حسب واحد پولی که در کشور دیگر رواج دارد.

۲-نرخ بندی کالاها به وسیله ی شهرداری و یا دستگاه های دولتی تا فروشندگان نتوانند زیادتر بفروشند.

( ادبی ) : نرخ

تشخیص علی الراس

این اصطلاح در ارتباط با حق مقامات مالیاتی جهت تشخیص مالیات به کار می رود و آن وقتی است که اظهارنامه تسلیمی از سوی مؤدی نادرست به نظر می رسد و یا اینکه مؤدی که مکلف به تسلیم اظهارنامه بوده به موقع به تکلیف خود عمل ننموده است و یا علی رغم تسلیم اظهارنامه مدارک و اسناد مبنای تنظیم اظهارنامه را ارائه ننماید و نیز در صورت ارائه اسناد و مدارک مربوطه این اسناد و مدارک مورد قبول واقع نشود.

تشکل های صنفی

در اجرای ماده ۱۳۱ قانون کار به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع و قانونی و بهبود وضع اقتصادی کارفرمایان؛ کارفرمایان هر حرفه یا صنعت می توانند مبادرت به تشکیل انجمن صنفی نمایند.

تصرف

در اختیار گرفتن و مالک شدن و صاحب شدن

( حقوقی ) : عبارت است از اینکه مالی (عین یا غیر عین) در اختیار کسی (بی واسطه یا با واسطه) باشد و او بتواند به حساب خود یا به حساب غیر درباره ی ان مال، تصمیم بگیرد.

این تعریف، شامل تصرف در مطالبات و اسناد در وجه حامل نیز هست.

تصریح

واضح، روشن و بدون ابهام

( ادبی ) : هویدا گفتن. آشکار گفتن. گشاده و روشن گفتن، خلاف تعریض. خالص و روشن گفتن.